نویسنده: سهیلا راد*
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اخلاق به طور عام و اخلاق دینی با هدف جهت دادن به رفتار فردی و اجتماعی انسان و زمینه‌سازی برای زندگی معنادار او شکل گرفته است. بحث پیرامون اینکه اخلاق در داخل و خارج از دین واجد چه تمایزاتی است، موضوع این نوشته نیست. بلکه توجه به یک نکته‌ی محوری در تأکید بر اخلاق در اسلام و از منظر قرآن است. نکته‌ی مورد نظر ، در آیه‌ی تغییر قبله مورد توجه قرار گرفته است و به هنگام تغییر جهت قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تشریع شده است و مربوط به انجام اعمال نیک می‌باشد. عمل نیک کدام است و شامل چه نوع از رفتارهای است؟ چه تفاوت معنایی میان واژه‌ی خیر با واژه‌ی نیکی یا برّ وجود دارد؟ بحث در زمینه‌ی پاسخ به این سئوالها هنگامی در رابطه با آیه‌ی مورد نظر بیشتر معنا می‌یابد که به داستان آن در قرآن توجه داشته باشیم چرا که در صدر اسلام تا قبل از نزول این آیه، مسلمانان رو به بیت المقدس نماز می‌خواندند.

از افتخارات یهودیان در آن دوره آن بود که دین تازه تشریع شده (اسلام) از قبله آنان پیروی می‌کند. تا هنگام تغییر قبله، در این مورد مشکلی وجود نداشت. اما با رخداد این حادثه ، یهودیان به ملامت مسلمانان پرداختند. قرآن در ضمن بیان داستان مذکور، معیارهایی کلی را نیز در حوزه‌ی اخلاق دینی مخصوصاً انجام عمل نیک که از آن به برّ یاد نموده، مشخص می‌نماید.
منظور از برّ در لغت سودی است که به دیگری برسد با قصد به انجام آن (عملی آگاهانه و هدفمند است) و با واژه خیر که عامتر است در این زمینه تفاوت دارد که خیر نیز سودی است که به دیگران می‌رسد اما ممکن است بدون قصد صورت بگیرد. با توجه به معنای لغوی برّ اینک می‌توان گفت که مقصود از آیه این است که در انجام اعمال نیک ، آنچه مورد نظر است داشتن قصد و نیت آگاهانه و با هدف سودمندبودن برای دیگران است .نه اینکه آدمی برای سودمند بودن اعمالش در پی این باشد که حتما به سمتی خاص باید رو بکند.با این توضیح مختصر به شرح آیه یاد شده می‌پردازم.
چون تغییر قبله سر وصدای زیادی در میان مردم و بخصوص یهود و نصارا به راه انداخت و از طرفی یهود بزرگترین سند افتخار خود را ( که پیروی مسلمانان از قبله‌ی آنها می‌دانستند) از دست داده بودند، زبان به اعتراض گشودند، این آیه نازل شده و تأکید کرده است که این همه گفت‌وگو در مسأله‌ی تغییر قبله درست نیست و مهمتر از تغییر قبله، مسایل دیگری است که معیار ارزش انسان‌ها است و باید به آن توجّه شود.
قتاده‌ گوید: برای ما چنین بیان شده است که مردی از پیامبر(ص) در مورد«برّ» سؤال کرد، پس خداوند این آیه را نازل فرمود و همچنین او می‌گوید: اگر کسی قبل از انجام فرایض، شهادت دهد که خداوند یکی است و جز او الاه و فریادرسی نیست و این محمّد بنده و فرستاده‌ی اوست، اگر بر این عقیده بمیرد، بهشت بر او واجب می‌شود، پس خداوند متعال این آیه را نازل کرد.
در بیان سبب نزول آمده است: آیه‌ی کریمه در ردّ یهود و نصارا نازل شد که درباره‌ی تغییر قبله سخن گفته و طعن و ایراد زیادی را مطرح کردند، پس خداوند عزّوجلّ روشن ساخت که: روی نمودن به سوی مشرق و مغرب ذاتاً مقصود نیست و کار نیکی شمرده نمی‌شود. ابن‌کثیر گوید: این آیه مشتمل بر جملاتی بزرگ و دارای قواعدی ژرف و عمیق و عقیده‌ای خالص و استوار است.
و این آیه‌‌ی کریمه ریشه و اساس همه‌ی نیکی‌ها را مطرح کرده، هنگامی که مخالفان اسلام از یکسو و تازه‌مسلمانان از سوی دیگر سر و صدای زیادی به راه انداخته بودند، آیه‌ی فوق روی سخن را به این گروهها کرده و می‌فرماید:« لیس البرّ أن تولّوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب» نیکی آن نیست که روی خود را به سوی مشرق یا مغرب بگردانید.
بِرّ در اصل به معنی توسعه است و سپس در معنی نیکی‌ها، خوبی‌ها و احسان به کار رفته است، زیرا این کارها در وجود انسان محدود نمی‌شوند و گسترش می‌یابد و دیگری می‌رسد.
بِرّ جنبه‌ی وضع دارد و به معنی شخص نیکوکار است و در اصل به معنی بیابان وسیع است و از آنجا که نیکوکاران روحی وسیع و گسترده دارند، به آنها اطلاق می‌شود.
قرآن سپس به بیان مهمرین اصل نیکی‌ها در ناحیه‌ی ایمان، اخلاق و عمل، ضمن بیان شش عنوان پرداخته و می‌فرماید: «وَ لکنَّ البرَّ منْ آمنَ باللهِ و الیوم الآخرِ و الملائکةِ و الکتابِ والنّبیینَ» بلکه نیکی آن است (نیکوکاران کسانی هستند) که به خدا و روز آخرت و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی ایمان آورده‌اند. پس:

اولین اصل نیکی:
در حقیقت این اوّلین پایه‌ی همه‌ی خوبی‌ها و نیکی‌هاست: یعنی ایمان به مبدأ، معاد و برنامه‌ی الهی که مأمور ابلاغ و اجرای این برنامه‌ها بودند و فرشتگانی که واسطه‌‌ی ابلاغ این دعوت بوده‌اند، ایمان به اصولی که تمام وجود انسان را روشن می‌سازد و انگیزه‌ای نیرومند برای حرکت به سوی برنامه‌های سازنده و اعمال صالح است.

دوّمین اصل نیکی:
و پس از ایمان به مسئله‌ی انفاق، ایثار و بخشش‌های مالی می‌فرماید:‌« وَ آتَی المالَ علی حبّهِ ذوی‌القربی و الیتمی والمسکین وابن‌سبیل و فی الرّقاب» مال خود را با تمام علاقه‌ای که بدان دارند، به خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، واماندگان در راه، سائلان و بردگان می‌دهند.
بدون شک گذشتن از مال و ثروت، برای بسیاری از مردم کار آسانی نیست، خصوصاً زمانی که به مرحله‌ی ایثار برسد، چرا که حبّ آن تقریباً در همه‌ی دلهاست.
در این قسمت آیه شش گروه از نیازمندان ذکر شده‌اند: در درجه‌ی اوّل بستگان و خویشاوندان آبرومند، در درجه‌ی بعد یتیمان و مستمندان، سپس آنهایی که نیازشان کاملاً موقّتی است، مانند در راه ماندگان و سائلان یعنی متکدیانی که ناچار به گدایی و درخواست کردن می‌شوند، گدایی جز برای ضرورتی نادرست است. لذا نباید از حلّ ضرورت تجاوز کند و به ادب درخواست‌ کردن ملتزم باشد و اصرار و پافشاری در درخواست نباشد و سرانجام به بردگان اشاره می‌کند که نیاز به آزادی و استقلال دارند.

اصل سوّم نیکی؛ سومین اصل نیکی برپاداشتن نماز است:
« و أقام الصّلوة» آنها نماز را به پا می‌دارند. نمازی که اگر با شرایط و حدودش و اخلاص و خضوع انجام گیرد، انسان را از هر گناهی باز می‌داردو او را به خیر و سعادت تشویق می‌کند.

چهارمین اصل نیکی:
چهارمین برنامه‌ی آنها پرداخت زکات و حقوق واجب مالی ذکر شده است و می‌فرماید: « وَ آتَی الزّکاةَ» آنها زکات را می‌پردازند.
بسیارند افرادی که در پاره‌ای از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند، امّا در ادای واجب سهل‌انگارند و گروهی جز ادای واجب انفاقی نمی‌کنند ولی این آیه هم انفاق مستحبّ و هم ادای حقوق واجب(زکات) را بحث کرده است و نیکوکار واقعی را کسی می‌داند که در هر دو میدان انجام وظیفه می‌کند.
و جالب اینکه در مورد انفاقهای مستحب کلمه‌ی« علی حبّه»(با اینکه ثروت محبوبِ آنهاست)را ذکر می‌کند، ولی در مورد زکات واجب چنین نیست، چرا که حقوق واجب که یک وظیفه‌ی الهی و اجتماعی است و اصولاً نیازمندان در اموال ثروتمندان به نسبت معینی شریک هستند و پرداختن مال به شریک نیازی به این تعبیر ندارد.

پنجمین اصل نیکی:
پنجمین ویژگی آنها وفای به عهد است و می‌فرماید: «و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا» کسانی هستند که به عهد خویش به هنگامی که پیمان می‌بندند وفا می‌کنند.
چرا که سرمایه‌ی زندگی اجتماعی اعتماد متقابل افراد جامعه است و از جمله گناهانی که رشته‌ی اطمینان و اعتماد را پاره می‌کند و زیربنای روابط اجتماعی را سست می‌گرداند، ترک وفای به عهد است. و گفته شده که مسلمانان مؤظفند که سه برنامه را در همه‌ی امور انجام دهند، خواه طرف مقابل مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار و آن سه عبارتنداز:
1. وفای به عهد
2. ادای امانت
3. احترام به پدر و مادر

ششمین اصل نیکی:
« والصّابرین فی البأسآء والضّرّآء و حین البأس» آنها کسانی هستند که در هنگام محرومیت و فقر و به هنگام بیماری و درد و همچنین و در هنگام جنگ در برابر دشمن صبر و استقامت به خرج می‌دهند و در برابر این حوادث زانو نمی‌زنند.
و در پایان آیه به عنوان جمع‌بندی و تأکید بر شش صفت عالی گذشته می‌فرماید: « اولئک الذّین صدقوا و اولئک هم المتّقون» اینها کسانی هستند که راست می‌گویند و از پرهیزکارانند.
و راستگویی آنها از اینجا شروع می‌شود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است و تقوا و پرهیزکاریشان از اینجا معلوم می‌شود که آنها وظیفه‌ی خود را در برابر الله و هم در برابر نیازمندان و محرومان و هم در برابر خویشتن خویش انجام می‌دهند.
و جالب توجّه اینکه شش صفت عالی فوق هم شامل اصول اعتقادی و اخلاقی و همه‌ی برنامه‌های عملی است؛ زیرا در اصول اعتقادی همه‌ی پایه‌ها ذکر شده است و از میان برنامه‌های عملی به انفاق، نماز و زکات که نشانه‌ای از رابطه‌ی خلق با خالق و خلق با خلق است اشاره شده است و از میان همه‌ی برنامه‌های اخلاقی تکیه بر وفای به عهد و استقامت و پایداری شده است که ریشه‌ی همه‌ی صفات اخلاقی را تشکیل می‌دهند.
منابع و مراجع:
1. شأن نزول آیات، واحدی نیشابوری، جلال‌الدّین سیوطی.
2. تفسیر انوار القرآن(گزیده‌ای از سه تفسیر امام شوکانی، ابن‌کثیر دمشقی و تفسیر المنیر وهبة الزّحیلی.)
3. تفسیر کابلی، مولانا محمّد حسن دیوبندی، نشر احسان.
4. تفسیر نور، دکتر مصطفی خرّم‌دل، نشر احسان.
5. گزیده‌ی تفسیر نور ناصر مکارم شیرازی.

* کارشناس الهیات و معارف اسلامی